تون ،فردوس امروز
آقای لاریجانی امضا نکرد؟
نه. او به پشتوانه راست سنتی از ما 4 نفر جدا شد. به او عرض کردم که تو داری کمکم نماد راست سنتی میشوی و این برای آیندهات خوب نیست؛ ولی قبول نکرد. عهدنامه را همه دوستان امضا کردند و حتی خودم آن را به شهرداری بردم و دکتر احمدینژاد که شهردار وقت بود هم امضا کرد. جلسهای برگزار میشد که هر کدام از این افراد دو نفر نماینده در آن داشتند و جمعا 8 نفر میشدند. دکتر حسین نجابت و آقای علی شمیرانی نمایندگان من بودند. از همانجا معلوم بود که برخی ممکن است زیر قولشان بزنند. با احتیاط جلو رفتیم. نظرسنجیهای اول اردیبهشت نشان میداد که قالیباف با فاصله زیادی از ما سه نفر جلوتر بود. وقتی جرزنی شروع شد، آقای حدادعادل خیلی تلاش کرد وضع را سرو سامان بدهد تا همه به عهد عمل کنند. جلسات متعددی در منزل ایشان برگزار شد. من با خودم فکر کردم با فاصلهای که با قالیباف داشتم و دوستان هم در فکر عهدشکنی بودند. من بهعنوان یک ابزار فشار بر 2 نفر دیگر، به یک باره کنارهگیری کردم. آقای حدادعادل هم در تاریخ 13 اردیبهشت نامهای نوشت و تهدید کرد اگر دوستان نمایندهشان را برای نظرسنجی تعیین نکنند، خود را کنار خواهد کشید. رونوشتی از این نامه را به من هم داد. با سه نامزد تماس گرفتم. قالیباف گفت حتما تعیین میکنم. محسن رضایی در استان گلستان بود؛ گفت بیایم تهران نماینده معرفی میکنم. به احمدینژاد زنگ زدم. او در ایلام بود. گفت میآیم تهران و با شما صحبت میکنم. گفتم دیر میشود. گفت از فرودگاه یک سره به دفترت میآیم. همین کار را هم کرد و به دفترم در مرکز پژوهشها آمد. به او اصرار کردم که لجاجت نکند. دیدم او با قوت قلب میگوید خاطر جمع باش که من رأی میآورم! قبلا هم یک بار دیگر همین حرف را زده بود. به او گفتم آینده از امور غیبی است و ما درباره آن فقط میتوانیم حدس بزنیم. حدس هم حداکثر ظن است نه یقین. در امور ظنی هم وقتی دوستان خبیر و خیرخواه نظری یکسان میدهند دستور پیامبر پیروی است. پرسید مثلا کیها؟ چند نفر از دوستان مثل آقای فدایی و زاکانی را مثال زدم و گفتم آنها هم نظرشان این است که شما به عهدت وفا کنی. احمدی نژاد گفت: شما که فقط مشاور من نیستید، من مشاوران دیگری هم دارم! گفتم مثل چه کسانی؟ گفت: آیتالله خوشوقت. آیتالله مصباح یزدی، آیتالله حقشناس. گفتم: این چه کاری است؟ چرا یک عده فقیه را جلوی ما سیاستمداران میگذاری؟ بعد به او گفتم: «در مسائل سیاسی حتما مشورت با امثال من افضل از مشورت با این فقهایی است که گفتید؛ کما اینکه در مسائل فلسفی، اخلاقی و اعتقادی، من باید بروم پیش این بزرگواران کسب درس کنم.»
اگر شما در انتخابات میماندید چه میشد؟
چون محمود احمدینژاد با همان گفتمان عدالتی که من در انتخابات سال 80 میدادم و در این انتخابات هم قصدم بود بدهم به میدان میآمد قطعا رأیش میریخت. یادم هست در همین نظرسنجی اردیبهشت، رأی او از من هم کمتر بود. اگر من میماندم، اگر بهجای احمدینژاد به دور دوم نمیرفتم، لااقل رأی عدالتطلبان بین من و او میشکست و احتمالا آقای قالیباف به دور دوم میرفت. یادتان باشد که من با همان گفتمان در سال 1372 رقیب آقای هاشمی رفسنجانی بودم که هنوز در خاطرها بود. البته خیلی اتفاقات دیگر هم افتاد.
جایی مطرح کردهاید که این دولت بدترین دولت انقلاب پس از دولت بنیصدر است. این اظهارنظر را بگذاریم در کنار اینکه دولت فعلی، دولتی اصولگرا تلقی میشود و به عبارتی دیگر این دولت یکی از ثمرههای کاری است که شما از اوایل دهه 80 شروع کردید. اینها تناقض نیست؟
من وقتی انصراف دادم، در انتخابات از آقای قالیباف حمایت کردم.
ولی 28 خرداد 84 از اولین کسانی بودید که بیانیه دادید و در برابر آقای هاشمی از احمدینژاد حمایت کردید...
بله. ایشان وقتی سر کار هم آمد من تمام تلاشم را کردم تا موفق شود چون با شعارهایی که من قبلا داده بودم سر کار آمد. یواشیواش دیدیم که او آن کسی نیست که ما از او تصور داشتیم. بعد از اینکه این نکته را فهیدم تلاش کردم مشی کمک به دولت را رها نکنم. ولی وقتی عهدشکنیها، خلافگوییها و سیاسیکاریها مکرر شد، موضعم تفاوت کرد. الان هم معتقدم به همان اندازهای که در پیدایش احمدینژاد فعلی مقصریم، باید از گناهانمان استغفار کنیم.
با این همه شما از احمدینژاد در مقابل هاشمی حمایت کردید؟
بله. با این همه او از هاشمی سر بود. هاشمی امتحان پس داده بود و کسانی دورش بودند که تکلیفشان معلوم بود و اگر بر سر کار میآمدند کشور را به عقب میبردند. ولی این حس را در برابر احمدینژاد نداشتیم.
باز هم این یک نوع تناقض است که چطور کسی که به همین راحتی عهدشکنی کرده بود و خیلی فاکتورها را دربارهاش میدانستید و دیگران نمیدانستند؛ به آقای هاشمی ارجح بود؟
یعنی شما فکر میکنید آقای هاشمی در زندگی سیاسیاش هیچ عهدی را نشکست؟ او ارزشهای اگر دولت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بیاید به آن ایراد نداریم. ولی تمامی دولتها و قدرتهای دیگر باید مورد نقد قرار گیرند
اعتقادی زیادی را زیر پا گذاشت. اگر دولت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بیاید به آن ایراد نداریم. ولی تمامی دولتها و قدرتهای دیگر باید مورد نقد قرار گیرنداگر ما امروز ایراد میگیریم که چرا آقای احمدینژاد خانوادهاش را به
نیویورک برد؛ آقای هاشمی سال 72 امثال این کارها را میکرد! هاشمی اشرافیت را تئوریزه کرد و مبدع جریان لیبرال سرمایهداری بود، حتی اگر عملگرایی او را به این وادی کشانده باشد، پایهگذار اوست.
پس موسوی چه؟ مگر نگفتید انحراف از زمان او شروع شد؟
دنبال ریشه واحد نگردید. این تفکر مقصرهای زیادی دارد.
پس چرا معتقدید دولت احمدینژاد از دولتهای میرحسین و هاشمی و خاتمی بدتر است؟
بهخاطر اینکه احمدینژاد در عهدشکنی و خلافگویی پیشگام است. در عدم همراهی با ولیفقیه پرچمدار است؛ هنجارشکنیهای حکومتی و ساختارشکنیهای اداری او بیسابقه است و در هرج و مرج فکری هم پیشگام است؛ یعنی اگر هاشمی نئوکلاسیسم صندوق بینالمللی پول را پیاده میکرد، میدانستیم با چه چیزی طرفیم؛ ولی دولت احمدینژاد هیچ سمت و سوی مشخصی ندارد.
شما بیش از 4 سال زندان بودید. آن روزها از ایران بعد از انقلاب چه چیزی در ذهن خود ترسیم کرده بودید؟ امروز چقدر از آن ذهنیتها محقق شده است؟
تصوری از چیزی که میخواهد پیش بیاید نداشتم؛ زیرا افق پیروزی، از نظر مبارزان خیلی نزدیک نبود. وقتی هم که به روزهای انقلاب نزدیک شدیم و آثار تحول را میشد دید، باز هم تصویری نداشتیم؛ زیرا فکر نمیکردیم مبارزه تمام شود و تصور میشد کار به مبارزه مسلحانه خواهد کشید. به همین دلیل در همان ایام، بهدنبال تهیه اسلحه بودیم. امام (رحمتاللهعلیه) هم که در ایران نبود. انقلابیون سازماندهی مناسبی نداشتند. یادم هست 19بهمن57 چون نمیدانستیم که سرنوشت انقلاب چه میشود، با یکی از علمای تبعیدی در آذربایجان تماس گرفتم و قرار شد بروم و از آنجا اسلحه بیاورم. انقلاب هم که پیروز شد هر اتفاقی که میافتاد برای ما شیرین بود.
تا امروز؟
خیر.
تا چه زمانی؟
بهنظر من بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، آزادی است. زیرا اگر بخواهیم استقلال کشور را تضمین کنیم، به آزادی نیاز داریم و بزرگترین ثمرهای که از انقلاب اسلامی انتظار داشتیم صداقت مسئولان با مردم بود. کسانی که مدیران همین انقلاب هستند، به خودیها، انقلابیون و عدالتخواهان فشار میآورند و از صداقت عبور میکنند.
نمونهای ذکر میکنید؟
بله. مثلا درباره آزادی همین قضیه فیلترکردن سایتهای خبری به دلایل پوچ. با همه کجسلیقگیها، هنوز به طرز خیلی خوبی آزادی وجود دارد. البته سختی دارد اما شما میتوانید بهراحتی حرف بزنید. ممکن است حرفزدن کمی هزینه داشته باشد اما اصلا با زمان رژیم پهلوی قابل قیاس نیست. بیصداقتی و دروغگویی مسئولان هم که مثال نمیخواهد!